فرهیختگانی که عملاً برای جامعه مفید بوده اند را، دریابیم.

 

 

سلام به همه کسانی که با تلاش خویش در شکوفایی جامعه ای سالم سهیم هستند.    01/03/1386

اکنون سرمایه های مهم یک کشور نفت ، گاز ، معدن و ... نیست ، بلکه سرمایه ی بسیار مهم کشور ها را ، نیروهای انسانی کارآمد تشکیل می دهند. یک بشکه نفت را ممکن است ما صد دلار بفروشیم ولی یک سی دی نرم افزار مربوط به صنعت خود رو سازی را تا بیش از سی هزار دلار هم خریده ایم. این نرم افزار توسط نیروی انسانی کارآمد ساخته شده است . قیمت یک تابلو از ونگوگ، یا یک قطعه عکس از آنسل آدامز نیز بسیار با ارزشتر از بشکه های نفت است، و مهم تر از آثار مادی آنها ، اثر معنوی افکار، ایده ها و روشن ضمیری آنها در جوامع انسانی است. اینها موارد جزئی است،  بسیاری مسائل دیگر مانند استقلال واقعی یا وابستگی نیز به نیروهای انسانی متبحر مربوط است. بنابراین اهمیت موضوع نقش انسانهای کارآمد بخوبی آشکار می شود.

بنابر این برای اینکه جامعه بهتری داشته باشیم موظف به حمایت های علمی ، عملی و برنامه ریزی شده از این سرمایه های عظیم ملی هستیم . برای توفیق بیشتر، مجبوریم جهانی بیندیشیم و منطقه ای عمل کنیم. همچنین ، باید به هوش باشیم که برخی افراد که نفع کوتاه مدت شخصی را هدف قرار داده اند موجبات دلسردی و اذیت و آزار انسانهای خلاق و کارآمد را بوجود نیاورند. هر گونه کوتاه نگری در این مورد عواقب بسیار وخیم و جبران ناپذیری برای جامعه خواهد داشت. بسیاری از اهل علم و هنر این مرزو بوم بخاطر این بی توجهی ها یا به کشورهای خارجی و یا به شهر های دیگر مهاجرت کرده اند. اگر مردم و مسئولین یک شهر توانایی حمایت ، جذب ، نگهداری و استفاده ی بجا ازآنها را نداشته باشند ، جامعه ی آنها دچار فقر فرهنگی، معنوی و مادی خواهد شد. ملت هایی هم که توانایی تکریم انسانهای مفید به حال جامعه را داشته و دارند اکنون از گروه کشورهای مترقی ،مستقل و دارای دمکراسی و آزادیهای انسانی تری هستند.

یک نمونه که در مشهد در حال رخ دادن است مربوط به استاد ابراهیم بهرامی است. آقای بهرامی یک هنرمند عکاس، نویسنده، معلم و پژوهشگری است که صدها شاگرد را در زمینه ی عکاسی آموزش داده و حمایت و هدایت نموده است. تعداد قبل توجهی از عکاسان مشهدی که درجشنواره های داخلی و خارجی عکسهایشان پذیرفته شده ویا جوایزی دریافت نموده اند ، به گونه های مختلف از خان کرم او بهره برده اند. در آتلیه ی ایشان بروی همه باز بوده،  لذا در بین انسانهای شریفی که آنجا می رفته اند، آدم های فرصت طلبی هم که همه ی معروفیت خود را مدیون ایشان هستند، پیدا شدند که بجای قدر شناسی از او، بخاطر اینکه آدمهای بسیار کم مطالعه و کوتاه اندیشی هستند و تحمل افکار و اندیشه های متفاوت و  بوجود آمدن نسل جدید از عکاس های اندیشمند را هم نداشتند، به گونه های مختلف موجبات دلسردی این استاد بزرگوار را فراهم کردند.این موضوع و مواردی مانند برخوردهای ناخوشایند آنها، تا به حدی بالا گرفت ،که ایشان تصمیم به رفتن از این شهر را گرفتند. این افراد  کسانی هستند بیشتر با عکسها و فیلم های سیاهشان در جشنواره ها مطرح شده اند ،آنها با سیاه نشان دادن زندگی ایرانیان به کشورهای دیگر،  بیشتر بجای خدمت به جامعه ی ایرانی خیانت نموده اند. شما کافی است اسامی برندگان ایرانی در جشنواره های خارجی را جستجو کنید ، عکس های آنها را با دیگر عکس های پذیرفته شده مقایسه کنید تا خودتان به این نتیجه برسید. بدیهی است  بین عکس هایی که ارائه می کنند ، عکس های مثبتی هم باشد، ولی آنها ابایی از ارائه عکس هایی که موجب بد نمایی زندگی در ایران می شود را ندارند. آنها آدمهای جشنواره زده ای هستند که نان به نرخ روز می خورند، مسئله برای آنها کسب مقام و جایزه به هر قیمتی است نه اشاعه هنر های انسانی برای آسایش بشریت. آنها از هویتهای انسانی و هنری کم بهره اند، آنها نه تنها صاحب هیچ سبک خاصی نیستند بلکه کم سواد تر ( منظور از سواد آگاهی های لازم بشری برای ارتباط بهتر و تعاملات مفیدتر اجتماعی، علمی و هنری برای زندگی بهتر است، نه داشتن مدرک های آموزشگاهی) از این هستند که مفهوم سبک را بفهمند. آنها آنقدر انسانهای خود خواه و کوتاه اندیشی هستند که با جوانهای علاقه مند به عکاسی بسیار بی توجه و بد برخورد هستند و حتی عکس های خودشان را هم به آنها نشان نمی دهند . رفتار های آنها بگونه ایست که مردم را از هنر دلزده می کنند تا علاقه مند. آنها چاپلوس مقامات اداری و داوران هستند و پر تکبر برای جوانها و آدمهای دیگر. بعضی از آنها در نهاد هایی که از وظایف اصلی آنها حمایت از هنرمندان و نویسندگان است و برخی هم در  بعضی نشریات و دیگر اداره های مشهد مشغول بکار هستند. زیان آنها برای جامعه چندین برابر سود احتمالی آنها است. آنها در سایه کار می کنند و فقط شما با اسم آنها به عنوان کسی که عکسش در فلان جشنواره پذیرفته شده یا فلان رتبه را آورده آشنا می شوید . لذا هر یک از این افراد را که شما اسمشان را دیدید و پس از پیگریهای لازم و کافی، متوجه شدید از آنها عملاً خیری و اطلاع رسانی به جامعه نمی رسد بدانید در زمره ی  آفتاب گریزان هستند.اینها بخاطر موقعیت شغلی که دارند ، مجوز عکس برداری از خیلی مکانها و موقعیتهایی را دارند که بقیه عکاس ها فاقد آن هستند .آنها به روشهای مختلف مانع داشتن مجوز های عکس برداری و رشد دیگران می شوند. اگر نه هنرمندانی هم داریم که هم برندگان جوایز جشنواره ها هستند و هم عکس های سفید ( عکس هایی که بیانگر خوبیهای فرهنگ ، جامعه، طبیعت و  ... می باشد.) می گیرند و هم به جامعه خدمت و اطلاع رسانی می کنند. در این رابطه به نحوی مسئولین دولتی مخصوصاً ارشاد کوتاهی می کنند. البته رسانه های محلی هم آن گونه که باید قادر به پوشش و اطلاع رسانی های مفیدتر و صریح تر نبوده اند که امیدواریم با بهره گیری بیشتر از افراد متخصص وعلاقه مندان کارآمد، این نقص جبران شود.

در زندگی پیش آمده که آدمهای خاطی را ببخشیم ، در اغلب موارد بخششهای بدون مطالعه باعث جری تر شدن مجرمین گردیده و آنها خود را طلبکارتر گرفته اند. مشهد بیش از دو میلیون جمعیت دارد و حدود دهها هزار نفر علاقه مند به عکاسی ، لطفاً اداره ارشاد پیگیر این مطلب باشد که چرا کانون عکس واقع در مجتمع امام رضا، فقط توانایی جذب حدود بیست نفر را آنهم به صورت نصف و نیمه را داشته است؟ آیا بجای افراد مطلع و آگاه، کسان دیگری در این محل مشغول تدریس و عضو گیری هستند؟ و یا عوامل دیگری مانند کمبود امکانات و نفوذ انسانهی ناکارآمد و انحصارگر، در این امر دخیل هستند؟ آیا کوتاهی در این مورد و موارد مشابه ، هدر دادن هزینه های ملی نیست ؟ با روش فعلی، آیا این مرکز انسانهای مستعد را بیشتر جذب کرده است یا دفع؟ آیا انسانهای کارآمد تری برای مدیریت اینگونه مراکز در همین شهر وجود ندارند؟

اما حرف آخر اینکه ما از مردم اهل فکر،علم ، وهنر انتظار حساسیت و تقابل و پیگیری بیشتر اینگونه موارد را داریم تا شهر از افراد آگاه ، کارآمد و مغز فروشان خالی نشود و از پوست فروشان پر. همه ی ما اشتباه می کنیم، مهم این است که وقتی خودمان یا به کمک دیگران به اشتباهمان پی بردیم، در جبران آن بکوشیم این برخوردی بسیار منطقی است. اگر نه باید انتظار این را هم داشته باشیم کسانی پیدا شوند که با ذکر نام و مستندات کافی ، کوتاه نگری ها را اعلام و از ادامه بی حرمتی به این معلمان جامعه که به جوانها علم و هنرهای مفید می آموزند ،جلو گیری کنند. امیدوارم با پیگری مردم و دولت مردان، اینگونه انسانها بخود بیایند و مجبور به اقدامهای بعدی  نباشیم .امیدوارم بقیه هم حساب کار خودشان را بکنند و بدانند که در دهکده جهانی فعلی نمی توان با زور و قلدری حق جامعه را پایمال کرد بدون اینکه آب از آب تکان بخورد . این مقوله خاص مشهد و خاص هنرمندان نیست، همه جا این گونه مارگیرها هستند ، مردم و مسئولین باید هشیار باشند که کوتاه بینها جای انسانهای روشن ضمیر و کاری را نگیرند یا به آنها آسیبی وارد نسازند، زیرا این آسیب به کل جامعه خواهد بود. اینجا صحبت شخص خاصی نیست بلکه بیشتر هدف آگاهی از بعضی موانع پیشرفت و توسعه باورهای پسندیده ی انسانی و چگونگی مقابله و حل مشکل های سر راه آنها است. لازمه این کار این است که همیشه با برخوردی منطقی همگام با احترام به حقوق شخصی افراد، خوبی و نفع کل جامعه مد نظر قرار گیرد و همه منتقد،  حامی و راهنمای یکدیگر باشیم. امیدوارم هر یک از ما بتوانیم قدمهایی برای ساخت جامعه ای سالمتر برداریم.

 

                                          با تشکر

                                    محسن موسوی زاده