Labels فهرست
این کلاس ها به وِیژه برای خانواده ها بسیار مناسب است . یعنی افراد یک خانواده از سه نسل نوه و مادر و پدر و مادر بزرگ هم می توانند شرکت نمایند . کلاس ها بر محوریت خانواده است. بدیهی است همزمان کلاس های موازی این کلاس ها هم برای دیگر افراد برگذار می کنیم که پس از نام نویسی بنا بر علاقه امکان انتخاب باشد
برخی از فعالیت های شهری انجام شده توسط نگارنده
هیچیک از صدها وبگاه نگارنده فیلتر نگردیده است ولی چون دولت به طور کلی هاست های مهم مانند بلاگ اسپات را مسدود نموده است بسیاری از صفحه ها ممکن است باز نشود بنا بر این برای باز شده صفحه ها بهتر است از وی پی ان یا فیلتر شکن استفاده نمایید
REAL POSITIVE EMOTIONS
REAL POSITIVE EMOTIONS احساس های واقعی
Mohsen Moossavi محسن موسوی زاده
عنوان مقاله :
جامعه سالم تری بسازیم
نویسنده: محسن موسوی زاده
چکیده مقاله :
برای ایجاد یک جامه سالم وپویا و ایمن بر پایه توسعه سبز، نیاز به زیر ساخت ها و برنامه ریزی های علمی و کارشناسی شده است. بدون توجه به این زیر ساخت ها و شاخص های مهم توسعه ، هر گز نمی توان به سمت یک جامعه سالم ، ایمن و ایده آل نزدیک شد. لذا در این مقاله سعی به ارائه کلیاتی برای رسیدن به این اهداف است.
واژه های کلیدی :
آموزش، امنیت،جامعه سالم، شاخص های جامعه توسعه یافته، تشکل های مردمی، فرهنگ سازی، عقده های سرکوب شده، دانایی محوری، توسعه سبز
مقدمه :
پس از بحران نفتی در سال 1973 میلادی، همچنین گسترش کارخانه ها و مراکز صنعتی وافزایش آلاینده های محیط زیست، واژه ی توسعه پایدار شکل گرفت. بحث توسعه پایدار در ابتدا مربوط به دو موضوع مهم بود. اولی همان غیر قابل تجدید بودن منابع انرژی فسیلی و دومی آلودگی محیط زیست و کره ی زمین بود.به سرعت بحث توسعه پایدار ویژه گیهای خاص خود را پیدا نمود و زیر بنای توسه در دنیا قرار گرفت.ولی به تازگی در سالهای اخیر متفکران دیدند این بحث بسیار ائده آلی مطرحشده و عملاً در دنیای واقعی دست یابی کامل به آن غیر ممکن است. لذا به تازگی بحث توسه سبز بر پایه مصرف حد اقل انرژی، حفظ محیط زیست، نگهداری انرژی و مواهب محیط زیست برای نسلهای آینده ، برخورداری و استفاده از انرژی های تمیز و غیر فسیلی، و .... تدوین گردیده است.اکنون در تمام کشورهای پیشرو تمام طرح ها و برنامه ها از انرژی گرفته شده تا شهر سازی بر این اساس صورت می گیرد.
یکی از جدیدترین دستاوردها در تورنتو کانادا در ژانویه سال جاری 2007 طی تدوین سیاست نامه ای نسبتاً کامل ،منتشر شد.در این توافق نامه استانداردهای کلیدی و پایه برای محیط شهری عبارتند از
1. بهتر کردن کیفیت هوا
2. کاهش گازهای گلخانه ای و اثرهای گرمایی کحیط شهری.
3. افزایش بازدهی انرژی.
4. افزایش کیفیت آب و بازدهی بیشتر آن.
5. کاهش زباله های جامد.
6. محافظت از جنگلها و حیات وحش محل سکونت.
هر یک از این موضوع ها در چارت های جداگانه به صورت بسیار کاربردی تو ضیح داده شده است.اگر در آینده مجالی پیش آید در این موردها بیشتر خواهیم نوشت.
راجع به این موضوع در ایران تا کنون حتی یک مقاله هم نوشته نشده است، چه اینکه به خواهد کارها بر آن اساس طرح ریزی و اجرا شود.
امید واریم با یاری شما خوانندگان گرامی و تمام مردم علاقه مند دنیا در ارائه و اجرای طرح هایی که منجر به دنیای بهتر شود ، قدمی برداریم. دنیا از آن همه ما انسانهاست ودر خوب و بد آن همه سهیم هستیم.
متن اصلی :
به تدریج به موضوع های مختلفی خواهیم پرداخت. در این مقاله به صورت مختصر برخی راهکارها پیشنهاد می گردد.
نکته بسیار مهم این است که باید تا فرهنگ جامعه بر مبنای عقلانیت و منطق جهانی تری ساخت، به پیروی آن موارد دیگر خود متحول می شوند. وقتی حکومت ها در منطق گفتگو و فرهنگ را ببندند درواکنشهای ناآگاهانه ی فیزیکی و برخوردهای غیر منطقی باز خواهد شد. این از نظر علمی و روانشناسی اجتماعی بد ترین نوع برخورد است. اینگونه رفتارها برحسب نوع ،اندازه ،شدت و فراگیری آن ، واکنشهای بسیار نامطلوبی را در بر خواهد داشت. این عقده های سرکوب شده به صورت بسیار ناهنجارتری بروز خواهند نمود. نمونه بارز آن کشور عزیز خودمان است. یک خانم حتی اگربا حجاب کامل هم برای تاکسی کنار خیابان بایستد ده ها ماشین با منظورهای شرم آور دیگری جلو او ترمز می زنند، دعوت های نابجا، متلک پرانی و حتی نرخ گذاری می کنند و ... . در خیابانها هم که خود شما بارها چگونگی مزاحمتها و متلک پرانی های عابرین گرامی را شاهد بوده اید. به عنوان کسی که حدود دویست شهر را در کشورهای اروپایی و غیر اروپایی از نزدیک دیده، عرض می کنم چنین پدیده های آزار دهنده ای آنهم در این ابعاد، در آنجا بچشم نمی خورد. پیامد های جانبی عدم برآورد منطقی نیازهای علمی، اجتماعی، غرایز جنسی و ... هم که به وفور مثل فرار مغزها و مهاجرت مردم ، قاچاق خواسته و نخواسته دختران. به کشورهای سطح پایین عربی و دیگر کشورها، همچنین ازدیاد اعتیاد در بین مردم و .... آشکارا قابل مشاهده است. لذا لازم است
1. تربیت، توسعه، حمایت و گسترش نهادها و تشکل های مردمی یا NGO ها و وجود احزاب مختلف، انجمن های صنفی، سندیکاها ودر نهاین توسها کیفی احزاب، از نشانه های توسعه کشورهاست. همه باید به هم کمک کنیم ، همه باید احساس مسئولیت داشته باشیم. در کشور هایی که وضع مطلوبتر از نظر اقتصادی و دمکراسی دارند ، مشارکت عمده ی مردم برای نیل به زندگی اجتماعی بهتر بخوبی نمایان است. بیشتر مردم کشورهای توسعه یافته، هر یک عضو چندین تشکل مردمی هستند. آنهایی که خدمات برجسته تری در این تشکلها انجام می دهند ، زمینه شناخت مردم از آنها باعث می شود که در آینده سمت های مهمتری در کشور را به عهده بگیرند. رئیس جمهورها و نمایندگان مجلس آنها قبلاً در این گونه تشکلها و احزاب مختلف، لیاقت و توانایی خود را نشان داده اند، بعد به آن پست ها راه پیدا نموده اند. یعنی در آنجا قدرت و هدایت اجتماع از پایین به بالا شکل می گیرد و اداره می شود، نه از بالا به پایین. این نکته بسیار مهمی است.
هر حکومتی که داشته باشیم اگر همه درست عمل نکنیم ، کار مثبتی صورت نخواهد گرفت. باید قبول کنیم بسیاری از عقب ماندگی ها و مشکلات از نحوه ی برخورد خود ما مردم با زندگی است ، همیشه منتظریم کس دیگری کاری برای ما انجام دهد، همیشه در انتظار قهرمانیم، بی خبر از اینک این قهرمان خود ما و روح همیاری و مشارکت همه ی ما برای ساختن دنیایی بهتر است. هر کس بیاید و هر حکومتی حاکم شود اگر همه ما درست وظایفمان را انجام ندهیم و منطقی از حق و حقوق خود پاسداری نکنیم به آرمان شهر و جامعه ایده آل نزدیک نخواهیم شد. خوب است هر کدام هر روز یک قدم ، فقط یک قدم به سوی ایجاد جامعه سالم تر و بهتر بر داریم ، قدمهای درست بعدی خودش ما را پیش خواهد برد. پس از همین حالا شروع کنیم.
2. آموزش علمی مهارتهای زندگی سالم تر، ایجاد کار و اشتغالهای مفید از مواردی است که باید به آن همت گماشت.
3. گسترش فرهنگ طبیعت گردی و تأمین امنیت ، بهداشت و امکانات حمل و نقل به اینگونه محیطها ، گماردن پلیس های گردشگری برای راهنمایی و کمک و ... موجبات رشد و سلامتی جسمی و روانی بهتری را فراهم می نماید.
4. پایه گذاری شادی و نشاط در جامعه بجای فرهنگ غم و اندوهی که در حال حاضر شاهدیم. آدمهای شاد کمتر به سمت اعتیاد و جرمهای دیگر کشیده می شوند.
5. ایجاد بسترهای مناسب ورزشی و تفریحی، ایجاد مراکز قانونی و بهداشتی برای رفع نیازها و غریزه های انسانی ( اگربرای اینکار محل و جای بخصوص و نظارت شده ای در نظر گرفته نشود آنگاه هیچ محلی امن نخواهد بود، مثل روزگار فعلی کشور عزیزمان. و همانطور که شاهدید سالانه میلیونها دلار ارز فقط به همین دلیل رفع غریزه های طبیعی، از کشور خارج می شود و بجای آن بیماریهای خطرناک وارد می گردد. قاچاق خواسته و نخواسته آن انسانهای مظلوم هم بیشتر به همین دلیل است. اگر ما سرمان را زیر برف کنیم کارها خرابتر می شود با تهمت و افترا و دخالت های نا بجا در زندگی خصوصی مردم هم که تا کنون بجز خرابتر کردن اوضاع کاری از پیش برده نشده، بنا براین سؤال اینجاست که آیا نمی خواهیم به کمک همدیگر و با استفاده از تجارب کشورهای دیگر راه حل بهتری پیدا کنیم؟)
6. گسترش پارکهای آموزشی که شرح آن در وبلاگ پارک آموزش شرح داده شده است . فقط مختصراً عرض می شود هدف کلی چنین طرحی ایجاد پارکهای آموزشی و یا تغییر مناسب در پارکهای موجود به گونه ایست که در آنجا با طراحی وسایل و امکانات مناسب تفریحی و علمی بتوان با بازی و تفریح و شادترین روشها در افراد مختلف بخصوص دانش آموزان، تغییر رفتار مطلوب علمی ، آموزشی ،پرورشی و فرهنگی ایجاد نمود.
7. راه حل های بسیاری باید و جود داشته باشد که نیاز به فرا خوان های عمومی و استفاده از ارباب معرفت است . هر چه دیرتر بجنبیم زیان بیشتری خواهیم دید .
8 . بجای برخوردهای متحجرانه ، رفتارهای عالمانه تری را بیاموزیم و بکار ببریم. می توان از تجارب مفید دیگر کشورها نیز سود برد تا مجبور نشویم برای رسیدن به آن نتایج هزینه های بیشتری بپردازیم
9 . توجه به هنر های مختلف و بسط آنها با امکانات مدرن آموزشی و برگذاری جشنواره های غیر فرمایشی ( اگر دقت کنید بیش از نود درصد جشنوارهای هنری پیرامون مجیز گفتن باورهای مذهبی حکومتی است. در نتیجه این کار فاتحه ابتکار ، خلاقیت و نو آوری خوانده می شود و به همان باورهای دینی هم دست نمی یابیم.) کمک می کند تا استعدادها در زمینه ها ی مطلوبتر و مفید تری شکوفا شوند. یکی از کارهای خوبی که در این چند سال اخیر شاهد بودیم ، کمی آزاد گذاشتن جوانها در حوزه موسیقی بود. این باعث شد گروههای خود جوش زیادی شکل بگیرد و آهنگهای بسیار بهتر و پر معنی تری نسبت به ترانه های لس آنجلسی ساخته شود. نتیجه این شده که کمتر کسی به آهنگهای بی معنی و مضحک لوس آنجلسی گوش دهد. مگر این قدم بسیار بزرگی نیست. چرا ما نمی خواهیم تواناییهای فرزندان خوب این دیار را باور کنیم؟ چه اجباری که بجای حمایت و هدایت کردن، آنها را فراری دهیم. بگذاریم آنها هم نفسی تازه کنند.
10 . آموزش سطح بالا ( برای کودکان، مردان ، زنان، خانواده، و همه اقشار جامعه ) این موارد که کلیات جامعه توسعه یافته را تشکیل می دهند، هر کدام جزییات بسیار بیشتر و اجرایی تری دارند که در حوصله یک مقاله نمی گنجد و باید کتابهای تخصصی در این موارد تدوین نمود. ولی همین اندازه توجه داشته باشید که کل اطلاعات بشری در طی حدود ده سال دوبرابر اطلاعات از اول زندگی بشر تا کنون می شود. لذا لازمه یک جامعه پویا و سالم پیش رفتن و کنار آمدن با دانش روز بشری است. سرمایه های اصلی هر مملکت دیگر نفت و معادن و این قبیل چیزها نیست ، بلکه سرمایه های واقعی کنونی نیروهای انسانی کار آمد است. بنا بر این دانایی محوری باید مهمترین و در اولویت ترین بخش فرهنگ جامعه قرار گیرد و بیش از هر چیز دیگری به آن پرداخته شود. باید به تربیت نیروی انسانی کارآمد و حفظ و حراست از نخبه ها ( انسانهایی که عملاً توانسته اند و یا در صورت داشتن امکانات می توانند تأثیر مثبت چشمگیری در حیطه هایی که مردم به آن نیاز دارند بوجود بیاورند، نه اینکه صرفاً در جشنواره ای مقام آوردهاند یا در کنکور یا دانشگاه رتبه های خوب آورده اند. ) توجه شود.
11 . توجه به حفظ محیط زیست، مبارزه با آلاینده ها و ... .
12 . کیفیت بخشی در نیروی انسانی ( آموزش مهارتهای زندگی، نخبه پروری، تربیت و ...
13 . گسترش دموکراسی، صلح دوستی، آزادی های اجتماعی و ...
14 . هدف قرار دادن روشن ضمیری و آگاهی حقیقی بجای هدف قرار دادن تمدن. هدف من از نوشتن این مقاله و زندگی ، رسیدن به این هدف ارزشمند است.
این مورد که از مهمترین قسمت های ساخت یک جامعه سالم است ، نیاز به شرح و بسط بیشتری دارد.رسیدن به تمدن ( کارخانه بیشتر، راه بیشتر، دانشگاه بیشتر، کتاب بیشتر، حزب بیشتر و...) بسیار آسان تر است تا دستیابی به آگاهی و روشن ضمیری حقیقی، زیرا رسیدن به این مورد نیاز به کوششهایسخت و طاقت فرسا وبسیار دقیق می باشد. به همین دلیل است که آگاهی حقیقی و انسانهای روشن ضمیر مورد تنفر اکثریت قرار می گیرند، زیرا آنها چهره ی دروغین تمدن ها را بر ملا می کنند و آیینه ای در مقابل انسانهای دیگر قرار می دهند که آنها واقعیت خویش را در آن می ببینند. اگر این مورد را برداریم در متمدن ترین اجتماع ها چیزی بیش ار دزدان با چراغ نخواهیم دید. پزشکان زیر میز بگیر، مأموران رشوه بگیر، پیمان کارهای نادرست و ... پی آمد نبود روشن ضمیری و آگاهی حقیقی است. اگر شاخصهای انسانی را گم کنیم هیچ چیزی بجز یک انسان از خود بیگانه شده نخواهیم داشت.
دی شیخ با چراغ همی گشت گرد شهر کز دیو و دد ملولم و انسانم آرزوست
گفتند یافت می نشود گشته ایم ما گفت آنکه یافت می نشود آنم آرزوست
نتیجه گیری :
توجه عمیق به شاخص های توسعه ی سبز و به عمل در آوردن آن موجب ساخت جامعه و نجات آن از مشکلات مختلف خواهد شد ، ودر صورت عدم توجه به این موارد، هر کاری بکنیم چیزی بیش از آب در هاون کوبیدن نخواهد بود.
تولد یک پرنده A bird birth
اگر دوست دارید داستان تولد یک پرنده را ببینید روی پیوند زیر کلیک نمایید.
از برخورد مناسبی که تا کنون مجموعه محترم استانداری خراسان با مقاله « فرهیختگان را در یابیم » داشته اند متشکرم. کاش همینقدر معرفت را هزاران شاگردی داشتند که از دانش و راهنماییهای استاد خود استفاده نمودند ؛ یا آآموزشگاههایی که استاد در آنجا تدریس می کرد. اولین وظیفه یک نفر که از کسی چیزی یاد می گیرد احترام به آموزش دهنده است. این نشانه شخصیت والای فراگیر نیز هست ؛ در این صورت استاد هم تشویق به تلاش بیشتر می شود. ناسپاسی ها موجب می شود دیگر فرهیختگان هم به اینگونه افراد توجهی نکنند. این شیوه ها موجب می شود سطح دانش جامعه پایین بماند و این بدترین درد برای یک جامعه است. اینگونه ملتها به آسانی زیر بار هر ذلتی می روند و افراد نا آگاه تر از خودشان به آنها مسلط می شوند.
سلام به همه کسانی که با تلاش خویش در شکوفایی جامعه ای سالم سهیم هستند. 01/03/1386
اکنون سرمایه های مهم یک کشور نفت ، گاز ، معدن و ... نیست ، بلکه سرمایه ی بسیار مهم کشور ها را ، نیروهای انسانی کارآمد تشکیل می دهند. یک بشکه نفت را ممکن است ما صد دلار بفروشیم ولی یک سی دی نرم افزار مربوط به صنعت خود رو سازی را تا بیش از سی هزار دلار هم خریده ایم. این نرم افزار توسط نیروی انسانی کارآمد ساخته شده است . قیمت یک تابلو از ونگوگ، یا یک قطعه عکس از آنسل آدامز نیز بسیار با ارزشتر از بشکه های نفت است، و مهم تر از آثار مادی آنها ، اثر معنوی افکار، ایده ها و روشن ضمیری آنها در جوامع انسانی است. اینها موارد جزئی است، بسیاری مسائل دیگر مانند استقلال واقعی یا وابستگی نیز به نیروهای انسانی متبحر مربوط است. بنابراین اهمیت موضوع نقش انسانهای کارآمد بخوبی آشکار می شود.
بنابر این برای اینکه جامعه بهتری داشته باشیم موظف به حمایت های علمی ، عملی و برنامه ریزی شده از این سرمایه های عظیم ملی هستیم . برای توفیق بیشتر، مجبوریم جهانی بیندیشیم و منطقه ای عمل کنیم. همچنین ، باید به هوش باشیم که برخی افراد که نفع کوتاه مدت شخصی را هدف قرار داده اند موجبات دلسردی و اذیت و آزار انسانهای خلاق و کارآمد را بوجود نیاورند. هر گونه کوتاه نگری در این مورد عواقب بسیار وخیم و جبران ناپذیری برای جامعه خواهد داشت. بسیاری از اهل علم و هنر این مرزو بوم بخاطر این بی توجهی ها یا به کشورهای خارجی و یا به شهر های دیگر مهاجرت کرده اند. اگر مردم و مسئولین یک شهر توانایی حمایت ، جذب ، نگهداری و استفاده ی بجا ازآنها را نداشته باشند ، جامعه ی آنها دچار فقر فرهنگی، معنوی و مادی خواهد شد. ملت هایی هم که توانایی تکریم انسانهای مفید به حال جامعه را داشته و دارند اکنون از گروه کشورهای مترقی ،مستقل و دارای دمکراسی و آزادیهای انسانی تری هستند.
یک نمونه که در مشهد در حال رخ دادن است مربوط به استاد ابراهیم بهرامی است. آقای بهرامی یک هنرمند عکاس، نویسنده، معلم و پژوهشگری است که صدها شاگرد را در زمینه ی عکاسی آموزش داده و حمایت و هدایت نموده است. تعداد قبل توجهی از عکاسان مشهدی که درجشنواره های داخلی و خارجی عکسهایشان پذیرفته شده ویا جوایزی دریافت نموده اند ، به گونه های مختلف از خان کرم او بهره برده اند. در آتلیه ی ایشان بروی همه باز بوده، لذا در بین انسانهای شریفی که آنجا می رفته اند، آدم های فرصت طلبی هم که همه ی معروفیت خود را مدیون ایشان هستند، پیدا شدند که بجای قدر شناسی از او، بخاطر اینکه آدمهای بسیار کم مطالعه و کوتاه اندیشی هستند و تحمل افکار و اندیشه های متفاوت و بوجود آمدن نسل جدید از عکاس های اندیشمند را هم نداشتند، به گونه های مختلف موجبات دلسردی این استاد بزرگوار را فراهم کردند.این موضوع و مواردی مانند برخوردهای ناخوشایند آنها، تا به حدی بالا گرفت ،که ایشان تصمیم به رفتن از این شهر را گرفتند. این افراد کسانی هستند بیشتر با عکسها و فیلم های سیاهشان در جشنواره ها مطرح شده اند ،آنها با سیاه نشان دادن زندگی ایرانیان به کشورهای دیگر، بیشتر بجای خدمت به جامعه ی ایرانی خیانت نموده اند. شما کافی است اسامی برندگان ایرانی در جشنواره های خارجی را جستجو کنید ، عکس های آنها را با دیگر عکس های پذیرفته شده مقایسه کنید تا خودتان به این نتیجه برسید. بدیهی است بین عکس هایی که ارائه می کنند ، عکس های مثبتی هم باشد، ولی آنها ابایی از ارائه عکس هایی که موجب بد نمایی زندگی در ایران می شود را ندارند. آنها آدمهای جشنواره زده ای هستند که نان به نرخ روز می خورند، مسئله برای آنها کسب مقام و جایزه به هر قیمتی است نه اشاعه هنر های انسانی برای آسایش بشریت. آنها از هویتهای انسانی و هنری کم بهره اند، آنها نه تنها صاحب هیچ سبک خاصی نیستند بلکه کم سواد تر ( منظور از سواد آگاهی های لازم بشری برای ارتباط بهتر و تعاملات مفیدتر اجتماعی، علمی و هنری برای زندگی بهتر است، نه داشتن مدرک های آموزشگاهی) از این هستند که مفهوم سبک را بفهمند. آنها آنقدر انسانهای خود خواه و کوتاه اندیشی هستند که با جوانهای علاقه مند به عکاسی بسیار بی توجه و بد برخورد هستند و حتی عکس های خودشان را هم به آنها نشان نمی دهند . رفتار های آنها بگونه ایست که مردم را از هنر دلزده می کنند تا علاقه مند. آنها چاپلوس مقامات اداری و داوران هستند و پر تکبر برای جوانها و آدمهای دیگر. بعضی از آنها در نهاد هایی که از وظایف اصلی آنها حمایت از هنرمندان و نویسندگان است و برخی هم در بعضی نشریات و دیگر اداره های مشهد مشغول بکار هستند. زیان آنها برای جامعه چندین برابر سود احتمالی آنها است. آنها در سایه کار می کنند و فقط شما با اسم آنها به عنوان کسی که عکسش در فلان جشنواره پذیرفته شده یا فلان رتبه را آورده آشنا می شوید . لذا هر یک از این افراد را که شما اسمشان را دیدید و پس از پیگریهای لازم و کافی، متوجه شدید از آنها عملاً خیری و اطلاع رسانی به جامعه نمی رسد بدانید در زمره ی آفتاب گریزان هستند.اینها بخاطر موقعیت شغلی که دارند ، مجوز عکس برداری از خیلی مکانها و موقعیتهایی را دارند که بقیه عکاس ها فاقد آن هستند .آنها به روشهای مختلف مانع داشتن مجوز های عکس برداری و رشد دیگران می شوند. اگر نه هنرمندانی هم داریم که هم برندگان جوایز جشنواره ها هستند و هم عکس های سفید ( عکس هایی که بیانگر خوبیهای فرهنگ ، جامعه، طبیعت و ... می باشد.) می گیرند و هم به جامعه خدمت و اطلاع رسانی می کنند. در این رابطه به نحوی مسئولین دولتی مخصوصاً ارشاد کوتاهی می کنند. البته رسانه های محلی هم آن گونه که باید قادر به پوشش و اطلاع رسانی های مفیدتر و صریح تر نبوده اند که امیدواریم با بهره گیری بیشتر از افراد متخصص وعلاقه مندان کارآمد، این نقص جبران شود.
در زندگی پیش آمده که آدمهای خاطی را ببخشیم ، در اغلب موارد بخششهای بدون مطالعه باعث جری تر شدن مجرمین گردیده و آنها خود را طلبکارتر گرفته اند. مشهد بیش از دو میلیون جمعیت دارد و حدود دهها هزار نفر علاقه مند به عکاسی ، لطفاً اداره ارشاد پیگیر این مطلب باشد که چرا کانون عکس واقع در مجتمع امام رضا، فقط توانایی جذب حدود بیست نفر را آنهم به صورت نصف و نیمه را داشته است؟ آیا بجای افراد مطلع و آگاه، کسان دیگری در این محل مشغول تدریس و عضو گیری هستند؟ و یا عوامل دیگری مانند کمبود امکانات و نفوذ انسانهی ناکارآمد و انحصارگر، در این امر دخیل هستند؟ آیا کوتاهی در این مورد و موارد مشابه ، هدر دادن هزینه های ملی نیست ؟ با روش فعلی، آیا این مرکز انسانهای مستعد را بیشتر جذب کرده است یا دفع؟ آیا انسانهای کارآمد تری برای مدیریت اینگونه مراکز در همین شهر وجود ندارند؟
اما حرف آخر اینکه ما از مردم اهل فکر،علم ، وهنر انتظار حساسیت و تقابل و پیگیری بیشتر اینگونه موارد را داریم تا شهر از افراد آگاه ، کارآمد و مغز فروشان خالی نشود و از پوست فروشان پر. همه ی ما اشتباه می کنیم، مهم این است که وقتی خودمان یا به کمک دیگران به اشتباهمان پی بردیم، در جبران آن بکوشیم این برخوردی بسیار منطقی است. اگر نه باید انتظار این را هم داشته باشیم کسانی پیدا شوند که با ذکر نام و مستندات کافی ، کوتاه نگری ها را اعلام و از ادامه بی حرمتی به این معلمان جامعه که به جوانها علم و هنرهای مفید می آموزند ،جلو گیری کنند. امیدوارم با پیگری مردم و دولت مردان، اینگونه انسانها بخود بیایند و مجبور به اقدامهای بعدی نباشیم .امیدوارم بقیه هم حساب کار خودشان را بکنند و بدانند که در دهکده جهانی فعلی نمی توان با زور و قلدری حق جامعه را پایمال کرد بدون اینکه آب از آب تکان بخورد . این مقوله خاص مشهد و خاص هنرمندان نیست، همه جا این گونه مارگیرها هستند ، مردم و مسئولین باید هشیار باشند که کوتاه بینها جای انسانهای روشن ضمیر و کاری را نگیرند یا به آنها آسیبی وارد نسازند، زیرا این آسیب به کل جامعه خواهد بود. اینجا صحبت شخص خاصی نیست بلکه بیشتر هدف آگاهی از بعضی موانع پیشرفت و توسعه باورهای پسندیده ی انسانی و چگونگی مقابله و حل مشکل های سر راه آنها است. لازمه این کار این است که همیشه با برخوردی منطقی همگام با احترام به حقوق شخصی افراد، خوبی و نفع کل جامعه مد نظر قرار گیرد و همه منتقد، حامی و راهنمای یکدیگر باشیم. امیدوارم هر یک از ما بتوانیم قدمهایی برای ساخت جامعه ای سالمتر برداریم.
با تشکر
محسن موسوی زاده
مختصری از کاربردها و فایده های اریگامی
با توجه به کاربردها و فایده های اریگامی (شکل دادن خلاق به صفحات کاغذی،پلاستیکی، فلزی و ... فقط با تا دادن آنها بدون استفاده از قیچی یا چسب و یا وسایل دیگر ) در پیشبرد اهداف آموزشی ، هنری و علمی مختصر توضیحی در اینجا تقدیم می گردد برای توضیح بیشتر به لینک های زیر را کلیک نمایید.
آموزش اوریگامی یا هنر کاغذ و تا
http://origam.blog.com/
نمونه هایی از شکلهای اجرا شده توسط اینجانب
آباژور
اریگامی فواید زیادی دارد از جمله ، هماهنگی بین چشم و دست ، مهارت در کارهای فکری که نیاز به انجام ترتیب و توالی خاص دارد ، مهارت در دقت ، افزایش شکیبایی و صبر ، افزایش مهارتهای خاص جسمانی ، افزایش نتیجه گیری های منطقی و ریاضی و ...
1 _ وقتی مشغول ساخت مدلهای اریگامی هستید چون مجبورید با هر دو دست کار کنید ،تمام مغز شما در حال فعالیت است. طبق آخرین تحقیقاتی که دکتر کاترین شماکوف و یوری شماکوف روی مغز انجام داده اند ، وقتی هر دو دست مشغول انجام کاری هستند ، مغز پالسهای محرک بیشتری را دریافت می کند. در نتیجه کرتکسهای مغز افزایش یافته و شاهد به روز خلاقیتهای بیشتری، در افرادی که اریگامی کار می کنند ، خواهیم بود.
2 _ ساختمان بزرگترین تلسکوپ فضایی جهان بنام چشم شیشه ای ، بر اساس قوانین اریگامی طراحی گردیده است. مساحت این تلسکوپ در حالت باز، بیشتر از مساحت یک زمین فوتبال می باشد.
3 _ ساختمان کتابخانه عمومی شهر سیاتل بر اساس اریگامی ساخته شده است.طراح این بنا رم کولهاس آلمانی و جوشا راموس هستند. یکی از کاربردهای اریگامی ساخت بناهای زیبا و مقاوم در برابر زلزله است.
4 _ اریگامی در ساخت نقشه ها، چادر ها، ظرفهای غذا و گنبد استادیومها کمک شایان توجهی کرده است.
5 _ اریگامی دنیای ریاضیات، مهندسی و علوم و هنرهای دیگر را دچار تحول کار آمدتری نموده است
ریموند دپاردون (1942)
ریموند دپاردون عکاس، ژورنالیست، فیلمساز و نویسنده ای تواناست، اما او همه اینها را با چشم هایی که دید شفقت آمیز انسانی دارد، به وجود آورده است. او به دیگران احترام می گذارد و با مهربانی با واقعیت های زندگی آنها روبرو می شود. ریموند دپاردون در ششم جولای 1942 در شهر Villefranche-sur-saône واقع در ناحیه کوههای آلپ ،شرق مرکز فرانسه به دنیا آمد. او در دوازده سالگی عکاس خود آموخته ای بود.علاقه او به عکاسی باعث شد که کار و کسب پدرش را در زمینه کشاورزی ادامه ندهد . در سال 1956 به مدت شش ماه برای یک عکاس عینک ساز کار کرد و در این میان دوره های مرتبط با عکاسی را آموخت.
درسال 1958 به آرزوی عکاس شدن به پاریس رفت. او یک آگهی برای کار داد و توانست به عنوان کسی که به دنبال آدمهای مشهور می گردد تا از آنها عکاسی کند ،کارش را شروع نماید و سپس گزارش هایی تهیه می کرد که در مجله پاریس مارچ به چاپ می رسید.او عاقبت توانست آژانس گاما را پایه گذاری نماید.آنها سه گذارش را در سال 1966 انتشار دادند ولی نه به خاطر پول بلکه برای آزادی.او احساسات خودش را پنهان نگه می دارد و اجازه می دهد که خود عکسها و فیلم هایش بیان کننده ی خودشان باشند. او جایزه های زیادی از فستیوالهای معروف دریافت نموده، از جمله خرس طلایی جشنواره برلین در سال 1996 برای بهترین فیلم کوتاه،نخل طلایی جشنواره کن در سال 1990 و بسیاری جوایز دیگر.
آنچه در مورد او بسیار مهم است ، نوع دید و محاسبات دقیق او در کارش از جمله عکاسی است . مثلاً او از یک فضای پارک ماشین در پارک آریزونا که فقط یک ماشن در خط افق دید پارک شده بود و برای هیچکس دیگری جاذبه عکاسی نداشت، چنان با محسبات حیرت آور و دید جادویی خود با ترکیب بندی عالی از خط افق ، خطوط سفید پارکینگ محل قرار گرفتن ماشین و دیگر عوامل صحنه عکس گرفته است که با دیدن آن به آدم شوک وارد می شود .یک دوربین ساده با لنز پنجاه میلیمتری دوربین لیکا فقط در دست یک استاد بزرگ است که می تواند از هیچ همه چیز بسازد. در مغز او در یک زمان بسیار کوتاه محاسبات بسیار زیاد ریاضی و هنری صورت می گیرد تا حاصل آن عکسی شود که بیننده را تکان دهد.این نهایت استادی و چیرگی در کار است.
او در سال 1978 گاما را ترک کرد و به مگنوم پیوست.او مثل روبرت کاپا مستقیم در جنگهای تن به تن حضور پیدا نمی کرد ولی مثل هانری کارتیه برسون هم خود نما نبود.او در نبرد های آزادی خواهانه جهان سوم مثل الجزایر و خاور میانه برای گزارشهای خود عکاسی و فیلم برداری نمود. او در قسمت های خطرناک دیگری از دنیا مثل ویتنام ، کامبوزیا ، چاد و ... نیز بکار خود ادمه داد.او بخاطر کارهایش در چاد توانست جایزه پلیترز را نیز بدست آورد.
ریموند دپاردون
همه ی خانواده ها نیازمند تفریح های سالمند
همه ی خانواده ها نیازمند تفریح های سالمند و همه ما موظف هستیم محیطی امن و مناسب برای آنها فراهم نماییم ، کدام پزشک و کدام پلیس در تفرجگاه های اطراف شهر از آنها مراقبت می کنند کدام سرویس بهداشتی و ... را برای آنها تهیه دیده ایم
بجای نابود کردن فرهنگ و تمدن این مردم شریف از هزارو چهار صد سال پیش تا کنون ، خوب است کمی هم به فکر پاسداشت حقوق و آزادی های انسانی آنها باشیم.
هشدار
اگر شما با فرزندان و خواهر و برادر خود دوست نباشید، انسانهای نامطمئن تری نقش دوست را برای آنها بازی خواهند کرد. در این صورت دوستان ناباب مشکلات ناخواسته ای برای آنها و شما بوجود خواهند آورد. بهترین همراه برای کارها و تورهای مختلف خود اعضای خانواده هستند. بعد مدارس و تورهای دولتی. اگر هم جزء افراد اروپایی منش هستید که خود دانید و ما را به شما توصیه ای نیست.
ایزیس (1980-1911)
ایزیس در سال 1911 در کشور کوچک لیتوانی واقع در شمال اروپا به دنیا آمد. نام کامل او (Israel Bidermanas) بود که بعد اً آنرا به Izis خلاصه نمود. در نخستین سالهای زندگی اش بود که به نقاشی علاقه مند شد.در سیزده سالگی مدرسه زبان عبری را ترک نمود و شاگرد یک عکاس شد. او یک بار آموزش دید و بعد سه سال با سرگردانی در چند کشور عکاسی کرد. وقتی به پاریس رسید جذب این شهر هنرمندان امپرسیونیست (1931) شد، بدون پول، بدون پاسپورت و بدون هیچگونه مدرکی و بدون اینکه حتی یک کلمه بتواند فراسوی صحبت کند.
پس از چند هفته زندگی خیابانی، موفق شد شغلی در یک استدیو عکاسی بدست آورد. پس از مدتی توانست خودش استدیو عکاسی باز کند. ایزیس در عکاسی حرفه ای پرتره موفقیت خوبی بدست آورد. با پولی که بدست می آورد می توانست مخارج خود را بپردازد و وقت اضافی خود را در بازدید از گالری ها ی هنری بگذراند.
موقع حمله آلمانهای نازی فرار کرد و در نزدیکی شهر لموگز واقع در جنوب مرکزی فرانسه پنهان شد. متأسفانه با خشونت تمام دستگیر شد. وقتی که توانست در مناطق آزاد شده ، رهبر مقاومت را ملاقات کند از او خواست که اگر ممکن است از آنها عکاسی کند. آنها موافقت کردند ولی وقتی او رفت و وسایل عکاسی خودش را آورد دید در این مدت آنها لباسهای مرتب و تمیز پوشیده و سرو صورت را هم شسته و اصلاح نموده اند. ایزیس فهمید که در این صورت او فقط می تواند پرتره های معمولی از یک جنگ دروغین بگیرد. لذا آنها را متقاعد نمود تا بگونه ای باشند که قبلاً آنها را دیده بود، استوره های از جان گذشته در لباسهای چرکین ، و تازه نفس از پیکار و مبارزه.
عکسهایی را که او گرفت حس پر شوری را در لموگز نشان میداد. وقتی به پاریس برگشت ،او به براسایی عکاس معروف شبهای دراماتیک پاریس معرفی شد. ایزیس مورد تشویق براسایی و دیگر هنرمنادن قرار گرفت. پس از چند ماه او به اندازه ی کافی عکس داشت تا اولین نمایشگاه واقعی و مستقل خود را در سال 1946 بر پا کند.اگر چه این نمایشگها او را معروف ساخت ولی برای او پولی بدست نیاورد. بنابراین فهمید که باید کارهایش را منتشر کند تا پولی بدست آورد. از سال 1950 کارهای او مرتباً در مجله ی هفتگی پاریس متچ منتشر شد و سپس در اولین کتاب او بنام پاریس افسون شده به چاپ رسید.
برای مجله پاریس متچ او از هنرمندان و نویسندگان بسیاری عکاسی نمود و با بسیاری از آنها نیز دوست شد. ایزیس بخصوص به مارک چگال نقاش معروف بسیار نزدیک شد و آنها ساعتهای زیادی را در پاریس و اطراف آن با یکدیگر قدم زده و صحبت می کردند. او همچنین با شاعر معروف فرانسوی ژاک پریورت دوست شد و اغلب آنها در اطاف شهر با هم قدم می زدند. این دوستی عمیق موجب شد که پریورت متن چند کتاب تصویری ایزیس را بنویسد.
ایزیس هم خیال پرداز بزرگی بود و هم سرگردان، و هر دوی این هر دوی این ویژگی ها را هم در خیابان داشت و هم در فکرش. او باورداشت که عکسها ساده به نظر برسند، اما در حقیقت پر از نقش محیط و اتمسفر فضا باشند و یک «واقعیت گرایی شاعرانه» در عکسای بظاهر معمولی ، نمود داشته باشد. دید او لطیف و مهربان و گرم بود، بدون اینکه فقط بر پایه ی احساسات باشد.ایزیس عشاق؛ بچه ها هنگام بازی ، سیرکها و هر چیزی که شامل طراوت و تازگی و بشاش بودن باشد را عکاسی می کرد.
ایزیس دوست نداشت پاریس را ترک کند. اما دو تا استثنا بوجود آمد که کتابهایش را در محل دیگری منتشر کند. عکسهای او از اسرائیل در زمان بازدیدش در سالهای 1952 تا 54 انعکاسب از خوش بینی مردمی است که یک کشور جدیدی را می سازند. همچنین چند بار به لندن آمد تا برای چند کتابش عکاسی کند. در نتیجه توانست در اول ده ی پنجاه یک کتاب هنری که متنش را ژاک پریورت نوشته بود، منتشر کند. عکسهای او در این کتاب شامل فضای مه آلود لندن و خلق و خوی مردم آنجا بود. یکی از معروفترین آنها عکس مردی است که در یکی از خیابانهای فقیر نشین لندن ، کاملاً در یک شادی ساده ی دمیدن برای ایجاد حباب های صابون غرق شده است.
عکسهای او نشان می دهد که سوژه ها بسیار با او احساس راحتی داشتند.او عکسها را به گونه ای گرفته است که مثل یک ماشین زمان در یک لحظه بیننده را ده ها سال و هزاران کیلومتر در زمان به محلی که عکس برداری انجام شده است ، منتقل می کند و همان احساس شیرین بازیهای کودکانه یا لذت خوش لحظه های عاشق بودن را با تمام وجود حس می کند. این هنرمندان بزرگ همیشه زنده و مایه ی افتخار و سر بلندی دنیای هنرند.
چند نمونه از کارهای او
درخت
پارک آموزش
متن زیر در مورد وبلاگ پارک آموزش در روزنامه شرق چاپ شده بود.
دعوت جهت ارائه طرح پارک آموزش در اولین همایش نو آوری های آموزشی در ایران
آشنایی با عکاسان مشهور جهان : جن گروور Jan Groover
Jan Groover was the subject of a mid-career retrospective at the Museum of Modern Art, New York, in 1987. Her still-life photography is exhibited around the world (nest no.1 "Haring's Guernica" and "Lookback: Loft Lost", nest no.2 "Pierre et Gilles- Iconists").
Jan Groover | ||
American, 1943 | ||
Jan Groover American, 1943- |
گفتگو در موردخانم جن گروور (Jan Groover) اغلب از دوره ای شروع می شود که عکاسان جدیدی کار با عکسهای رنگی را در اوایل دهه ی 1970 شروع نمودند. زیرا تخصص و چیرگی او با پدیدار شدن تکنولوژیهای رنگ، بروز نمود.
او در سال 1943 درشهر پلین فیلد، در شمال ایالت نیوجرسی آمریکا بدنیا آمد. او لیسانس هنرها ی زیبا را از انیستیتو پرات در نیو یورک گرفت (1965)، و سپس تحصیلاتش را در دانشگاه اوهایو ادامه داد (1970) . او نخست به عنوان یک نقاش آبستره (انتزاعی) شروع به کار نمود و در همین حال تحصیلاتش را در دانشگاه هادرفورد در سال 1970 ادامه داد. او خیلی زود به عکاسی رو آورد. اولین دستاورد او سری قابهای دو لوحی و سه لوحی اتومو بیلها، بزرگراه ها و خیابان های شهر بود که آنها را با فیلمهای 35 میلیمتری رنگی تهیه کرده بود. در سال 1978 او کار روی طبیعت بیجان را که بیشتر بر شناخت ترکیب بندی وسایل آشپزخانه ، سبزیجات و گیاهان استوار بود شروع نمود .این کارها از نزدیک گرفته شده و در اندازه های بزرگتر از واقعی چاپ گردیده بود.
اگر چه مطالعه روی کارها ی گروور آثار او را فرمالیستی نشان می دهد ولی عکسهای او بصورت بذله گونه ای ، فهم و احترام به تاریخچه عکاسی را آشکار می کند.او در عکسهایش هم ازپرسپکتیوها ی دوره رنسانس استفاده می کند و هم در ترکیب بندی بعضی دیگر، از کار های سزان بهره می برد .آثار او با شوخ طبعی زیرکانه ای اشاره می کند به هنرمندان مشهور قرن بیستم ، همچون ادوارد سیگن، آلفرد سیگلتز، پائول استرنس و ادوارد وستون.
در سال 1979 گروور ، تجربه با چاپ پلنتینیوم – پلادیوم و سپس کار با یک دوربین مهمانی بر روی تأثیر فریم های کشیده و عریض افقی را شروع نمود. مرور کارهای او نشان می دهد که این تصاویر یک جور تحقیق اجتماعی است که فضاهای خارج منزل مثل پشت حیاط و میدانهای باز از طبیعت بیجان، که به صورت اتفاقی و درهم ریخته و چیدمان شده به وسیله صندلی داخل چمن ،کبابها و اسباب بازیهای بچه گانه را در بر گرفته است.
از میان جایزه های تعلق گرفته به گروور می توان به دو جایزه از انجمن هنر نیویورک (1978 -1975 ) ،بورس تحصیلی از هدیه ی ملی برای هنرها (1987) و مدال یادبود جان سیمون (1976) اشاره نمود.
او تعداد زیادی نمایشگاه انفرادی داشت . از جمله نمایشگاهی در موزه ی هنر مدرن نیویورک (1987) که با انتشار کاتالوگ نمایشگاه نیز همراه بود.
از جمله کتابهایی که به قلم او نتشار یافته عبارتند از « ابتکار خالص » ، « تخته رومیزی طبیعت بیجان » و « جن گروور : عکسها ».
گروور دوره های آموزشی دیگری را نیز در کالج نیویورک گذراند و سپس برای زندگی با شوهرش به فرانسه رفت.
گروور معتقد است که «فرمالیسم همه چیز است». او از پرسپکتیو واحد خود ، فضا ، نور و فرم استفاده می کند تا عکسهای خود را از یک کیفیت مرموز و عرفانی، سرشار نماید.در تصاویر او این اشیاع نیستند که نشان داده می شوند، بلکه اینکه چگونه می توان اشیاع را نشان داد، بیان می گردد.اگر چه او نخست به عنوان یک نقاش آبستره (انتزاعی) شروع به کار نمود ولی وقتی به عکاسی روی آورد ،همان ایده ها و ترکیب بندیها و برداشتهای نقا شی را به دنیای عکا سی خود آورد. مجموع این تدابیر و ائیده ها ست که از خانم جان گروور یک عکاس بزرگ و صاحب سبک می سازد.